مهارت ، کارافرینی،زندگی
گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم! تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : دو شنبه 1 بهمن 1397
| 13:18 | نویسنده : ثنا شجاعی | درباره وب
به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
ویژه اسلاید اسکین
لینک دوستان
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مهارت ، کارافرینی،زندگی و آدرس dahak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
برچسبها وب
جستجو
ربات مترجم
حامیان اسلاید اسکین
امکانات وب